می دانم نباید گریه کنم اما دیروز دوباره لجبازیم گل کرد ،آن قدر گریه کردم که چشمانم ب سرخی مغرب نشست ،سرم تا شب دستمال به سر کرد ،دیروز دوباره با نبودنت لج کردم گوشه دنجی را پیدا کردم و به دور از همه آن قدر گریه کردم که خشک کنم چشمه اش را ،اما می بارد و… بیشتر »