ادامه ماورا قسمت دوم شب شد .خستگی و کلافگی روز مرا به کام خواب می کشاند.کمی از شب گذشته بود . ناگهان صدای باز شدن در به گوشم رسید. چشمانم را باز کردم همه جا تاریک بود. سرم را قدری بالاتر گرفتم. از راهرو نور چراغی که محوطه را نیمه روشن کرده بود از در به… بیشتر »